معرفت الله از همه سعادتها بالاتر است
جلسه سی و سوم درس اخلاق آیت الله کمیلی پیرامون شرح کتاب آداب نماز حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) روز یک شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۳ با حضور شاگردان و علاقمندان به معارف الهی در مسجد سلماسی قم برگزار شد.
آیت الله کمیلی در ادامه سلسله جلسات اخلاقی خود، در ادامه شرح و توضیح آداب معنوی نماز درباره قیام گفت: قیام به دو قسمِ واجب و مستحب تقسیمبندی میشود. قیام مستحب، قیامی است که نمازگزار قبل از ورود به نماز برای گفتن اذان و اقامه، خواندن ادعیه بین اذان و اقامه، تکبیرات ششگانه و خواندن ادعیه مأثورۀ وارد شده بین این تکبیرات قیام میکند. قیام واجب نیز به قیام واجب رکنی و قیام واجب غیر رکنی تقسیمبندی میشود. از جمله قیامهای واجب، قیام متصل به رکوع است.
این فقیه عارف گفت: قیام در حال قرائت حمد و سوره، قیام در حال تکبیرة الاحرام و قیام در حال نیت نماز از اقسام قیامهای غیر رکنی است و حضرت امام راحل (ره) در فصل قیام به بیان اسرار معنوی و آداب قیام و ذکر چندین حدیث و روایت در این خصوص پرداخته است.
وی افزود: از رسول خدا روایت شده: «اعْبُدْ رَبَّكَ کأنّک تَراه فَإن لَم تَكُن تَراهُ، فَإنَّهُ يَراكَ »؛ یعنی شخص مصلّی و نمازگزار باید به نحوی نماز بخواند و عبادت کند گویا کأنه خدا را میبیند. خداوند جسم نیست که دیده شود، ولی میتوان او را تجسم کرد و در مقابل نظر آورد؛ همانند فردی که در جایی ایستاده و شما را نگاه میکند. باید به این منظر نگاه کرد که او مراقب ماست و تمامی حرکات و نحوه رکوع و سجود ما را میبیند.
رب به معنای مربی است و این کلمه معانی گستردهای دارد. او این همه نعمت عطا کرده، ما را بزرگ کرده، پرورش داده و به اینجا رسانده است. لذا میگویند آنقدر «یا ربِّ» بگو که نفست قطع شود تا دیگر ربّ را فراموش نکنی.
استاد حوزه علمیه گفت: در این روایت مقصود رؤیت با چشم ظاهری است چون انسان در تجسّم ظاهری بیشتر مراقب است. وگرنه چشم قلبی که مشکلی ندارد. در روایات بسیاری آمده همانند بدن که دارای اعضاء و جوارحی است در دل نیز چشم، سمع، اعضا و جوانحی وجود دارد که اهل معنا آن را درک میکنند. حالا اگر چشم دل هم باز شود، آن هم خیلی خوب است. حضرت علی (ع) میفرماید من خدا را با چشم دل نه با چشم سر دیدهام. حالا اگر انسان به آنجا نرسیده که بتواند خدا را ببیند پس این اعتقاد و توجه را داشته باشد که خدا همه چیز را میبیند.
این فقیه عارف افزود: مگر انسان تمام موجودات غیبی را میبیند! مگر ملائکة الله، مسائل اعتقادی و معاد را میبیند؟ خداوند مخلوقات عجیب و غریب فراوانی دارد. حیوانات متعددی در اعماق دریا وجود دارد که انسان آنها را نمیبیند. مگر انسان باید به آنچه میبیند، ایمان داشته باشد؟ آیا نباید به آنچه دیده نمیشود ایمان آورد؟ در قران کریم آیه «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» آمده است. اصلاً فایده ایمان همین است وگرنه کمونیستها منکر آن هستند. آنها فقط به چیزهای محسوس و مادی ایمان دارند. اما شما به خدایی اعتقاد دارید که مثل اجسام رؤیت نمیشود.
اهل توحید یک ایمان برتری دارند و برای آنها این رؤیتهای ظاهری و مادی اصلاً مهم نیست. وقتی یک مسئلهای را با عقل یا مافوق عقل ادراک کنید برای شما یک اثبات عینی میشود. یعنی با تمام وجود به آن ایمان میآورید که این خیلی مهمتر است. مگر میشود آفریدگاری که عوالم را با دست خود آفریده و ایجاد کرده است آنها را نبیند؟ او به بطون ظواهر مخلوقات احاطه دارد و همین اعتقاد و باور نیز کارگر است.
این استاد اخلاق گفت: اگر انسان به آن درجه نرسیده که رؤیتی برایش حاصل شود ولی این اعتقاد را دارد که خدا او را میبیند. همین اعتقاد نیز ایجاد مراقبت و توجه میکند و کافی است. لذا وقتی به نماز میایستد میفهمد برای کسی که گفته برای من نماز بخوان و او را میبیند چگونه باید نماز بخواند.
در ادامه آیت الله کمیلی به بیان موعظۀ بسیار مؤثری از کتاب آداب نماز پرداخت و گفت: «اى عزيز، اكنون كه فرصت است و سرمايه عمر عزيز در دست است و طريق سلوك إلى اللّه مفتوح است، و درهاى رحمت حق باز است و سلامتى و قوّت اعضاء و قوا برقرار است، و دار الزّرع عالم ملك بر پا است؛ الدنيا مَزرَعةُ الآخِرَة ، و دار الزرع عالم ملک بر پا است، همتى كن و قدر اين نعم الهيّه را بفهم و از آن ها استفاده نما، و كمالات روحانيّه و سعادات ازليّه ابديّه را تحصيل كن، و از اين همه معارف كه قرآن شريف آسمانى و اهل بيت عصمت عليهم السلام در بسيط ارض طبيعت مظلمه بسط دادند، و عالم را به انوار ساطعه الهيه روشن فرمودند تو نيز بهره اى بردار، و ارض طبيعت مظلمه خود را به نور الهى روشن كن و چشم و گوش و لسان و ديگر قواى ظاهره و باطنه را به نور حق تعالى منوّر كن، و تبديل اين ارض ظلمانى را به ارض نورانى بلكه آسمان عقلانى كن: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْارْضُ غَيْرَ الارْض و اشْرَقَتِ الارْضُ بِنوُرِ رَبِّها. در آن روز اگر ارض تو غير ارض نشده باشد و به نور ربّ نورانى نگرديده باشد، ظلمت ها و سختي ها و وحشت ها و فشارها و ذلّت ها و عذاب ها دارى. اكنون قواى ظاهره و باطنه ما، مظلمه به ظلمت هاى شيطانى است، و از آن ترسم كه اگر با اين حال باقى بمانيم، كم كم ارض هيولانى داراى نور فطرت، متبدّل شود به ارض سجّينى، مظلمه خالى از نور فطرت و محجوب از همه احكام فطرت اللّهى.
و اين شقاوتى است كه سعادت در دنبالش نيست، و ظلمتى است كه نورانيّت در عقب ندارد و وحشتى است كه روى اطمينان نبيند، و عذابى است كه راحت در پى آن نيايد. فَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّه لَهُ نوراً فَما لَهُ مِنْ نُور؛ سپس می فرمایند: پناه میبرم به خداى تعالى از غرورهاى شيطانى و نفس امّاره بالسّوء. و اگر آيات قرآنيّه و احاديث وارده از اهل بيت عصمت را بخواهم در اين باب ذكر كنم؛ قبلش فرمودند جنت لقاء الله، می فرمایند اگر بخواهم من ذکر کنم مخالف با وضع اين اوراق است، و اين مقدار نيز از طغيان قلم ذكر شد.»
این استاد اخلاق درباره این موعظه حسنه گفت: مقصود امام راحل (ره) از بیان این جملات، توجّه قلوب بندگان به آن چیزی است که براى آن خلق شدهاند و آن معرفت الله است كه از همه سعادتها بالاتر است. تمام کون و مکان، عوالم، آسمان و زمین برای معرفت الله، خلق شدهاند. یعنی انسان بتواند از طریق اثر، مؤثر را بشناسد. اما انسان بجای غور کردن و توجه کردن، سرگرم محسوسات شده و از پشت پرده هیچ خبری ندارد.
وی گفت: همانطور که اطراف یک گل، خارهایی وجود دارد اهل سیر و سلوک نیز باید اطراف خود را ببینند تا یک وقت خارها و موانع این مسیر باعث توقف آنها نشود. بالاخره در این مسیر مزاحمات، موانع و خارهایی وجود دارد که ممکن است مانع پرورش و شکوفا شدن گل معرفت شود.
آیت الله کمیلی با ذکر نکتهای به نقل از امام خمینی یادآور شد: «مقصود ما از کسانی که خار راه سلوک اند؛ علماء بزرگ اسلام و فقهاء كرام مذهب جعفرى عليهم رضوان اللّه نيست»؛ مقصود امام راحل از خار سلوک افرادی هستند که مخالفت میکنند، سر راه سالک میایستند و مانع رشد و نموش میشوند، حرفهایی میزنند و کتابها و مقالاتی مینویسند. اما علماء بزرگ اسلام و فقهاء مذهب جعفری علیهم السلام، موافق و همراه ما هستند.
این استاد اخلاق و حوزه در پایان گفت: امام خمینی می فرماید: «بلكه بعضى از اهل جهل و منتحلين به علم از راه قصور و جهل، نه تقصير و عناد، راهزن بندگان خدا شدند»؛ افرادی که ادعای علم میکنند و بعد منکر وحدت وجود و مسائل عمیق عرفانی میشوند در واقع قاصر هستند نه مقصر. چون مطالب را درست نفهمیدهاند و به آنها نرسیدهاند.
آنهایی که مسئله معرفت الله و یا آن حقیقت مطلقه فطریه را متوجه نشدهاند مقصر نیستند بلکه قصور دارند و جاهل هستند. اما با این کار خود راهزن بندگان خدا میشوند و همانند قطاع الطریق و دزدان گردنه مانع ورود بندگان خدا به میدان عرفان میشوند؛ لذا از آنها به راهزن تعبیر میشود. اما اگر کسی مجاهده نفسانی کند و ریاضت بکشد برایش فتح بابی میشود و به این معارف میرسد.